آدمیزاده دیگه...پاری وختا صب و ظهر و شبش وقف علایق و خواسته های پدر و مادرش ِ ... واسه مکدر نشدن خاطر اونا دس میکشه از هرچی خوشی و شادی و شیطنت ، کل عمرش فیلمای پاستوریزه می بینه، کتابای پاستوریزه می خونه، آهنگای پاستوریزه گوش میده !! یا اصن کلا گوش نمی ده ! آدمای زندگیش گلچین شده ان..بعد چش وا می کنه می بینه بچگی و نوجونی و جوونیش هوتوتو....! فقط تقلید کرده فقط تایید کرده...آخه اونا گنا دارن.
آدمیزاده دیگه پاری وختا هم به خاطر کسی که دوستش داره زندگی می کنه. برای خاطر اون از لذت بخش هاش دست می کشه. آدمایی که دوسشون داره رو حذف می کنه. جاهایی که دوست داره رو هم. حتی غذاهایی که دوست داره رو هم هم! اینجا البته کمتر می شود که ادا در بیاره. آخه خودش هم گنا داره.
آدمیزاده دیگه پاری وختا ی خیلی کمی هست که برای خاطر دل خودش زندگی کنه. اگر زن باشد که حتی دل اش و خاطرش رو اغلب گم و گور هم می کنه.
یه روزی یه هو یه جایی از زندگی پاشو با تموم قدرت میذاره رو ترمز و میگه بسسسسه دیگههههه........و از اون روز تصمیم می گیره واسه خاطر خودش و دل گناهیه خودش گاز بده چون دیگه فرصتی نیس..... و اون روز دیگه هیچ قدرتی نمی تونه مانع رسیدن به هدفاش و رسیدن به آرامشش بشه....
ولی فکرشو بکن چه کیفی داره بعد از این همه زندگی کردن برای خاطر بقیه ، بعد از کلی کار که دیگه نمی دونی کجاش به خاطر چه کسی بوده ، یه چای داغ و خوشرنگ برای خودت بریزی و لم بدهی روی مبل و وقتی همه جا ساکته ، آروم آروم بنوشیش...فکرش رو بکن!
فک کن از اون روز به بعد به قول خسرو شکیبایی رنگِ روحِ زندگی سبز میشه...سبز ِ سبز.
بعله!
آدمیزاده دیگه!
میشه به جای اون چای داغ خوشرنگ یه ظرف بستنی سنتی -مغزدار طلاب- بخوریم؟
یا حالا نشد بستنی میوه ای: کیت کت، شاتوت،تمشک، نسکافه ای، فندقی
چرا نشه ؟ خوبم میشه هر چی میل دارین سفارش بدین
چه صابخونه ی دست و دلبازی
خصوصی
وووووووووووووووووی

چقدر بهت میاد
مبارک باشه-
ای جانممممممممممممم عزیزمممممممممم تو از کجا فهمیدی که من عاشق این عکسم
حالا که اینجا خوشگل شده یه ذره بیشتر اکتیو باش بیزحمت
همیشه سبز باشی عزیزم
همچنین